ماه و مهر |
و قتی حسین فیلم موبایلشو نشونم داد ..سرم سوت کشید و قلبم اتیش گرفت.... یاد حرفهای اقای کاظمی تو وبلاگشون افتادم... ماجرای فیلم صحنه تصادف اتومبیل زانتیا بود که با سرعت نزدیک 200 کیلومتر..اونم تو جاده های کم عرض شمال و در یک مکانی که پیچ بدی داشت با یک کامیون برخورد میکنه و کامیونه رو از جا بلند کرده و سرنگونش کرد حالا فکر کنید که چقدر سرعت داشته...حالا باز تصور کنید چی به سر جنازه مسافراش اومده... اما ماجرای این تصادف.. راننده پسر جوان یکی از خانمهای ارایشگر شهرمونه که خیلی هم معروفه...وضع مالی...عالی.. مسافر دیگر ..دوست دختر پسره ..دختر یه کارخونه دار ..وضع مالی عالی...قیافه ..عالی(فعلا برای این طور مردا قیافه و پول مهمه و برا این دست دخترا..پوووول..(حالا عاقبت رو هم ببینیم) پدر و مادر پسره که تو امریکا مشغول تفریح بودند،برای پسره دعوت نامه میفرستند که به اونا ملحق بشه..پسره هم برای دوستاش به منظور سور دادن ، پارتی تشکیل میده .. کجا؟ ویلای لب ساحل پدر در منطقه ساحلی فرح اباد..کی؟شب شهادت حضرت زهرا (س)...فردای انروز که پسره مشروب نیز خورده بود سوار ماشین میشه و با دوست دختره از خیابون مسیر ساری تا ویلا، دچار سانحه بد رانندگی میشه..جسد پسره که تکه تکه شده و دختره که بدنش پاره پاره شده بود..منتظر فیلم این تصادف باشید..( داخل موبایل) ماشین که بعد تصادف به اهن پاره ایی بیش تبدیل نشده بود هم اکنون بر سر در یکی از مجتمع های مسکونی همان محل نصب شده تا عبرتی برای عبرت گیرندگان باشد...خدایا عاقبت به خیرمون کن... هرگونه برداشتی می خواهید از این مطلب بگیرید...ازادید... [ دوشنبه 87/3/27 ] [ 4:48 عصر ] [ فارا عطایی ]
[ نظر ]
|